ده ی شصت

ساخت وبلاگ


 

 

کتاب ده ده قورقود که داستانهای داستان های حماسی تر کان اوغوز را بازگو میکند، یکی از قدیمی ترین آثار ادبیات شفافی است و بطوریکه اغلب دانشمندان معتقدنا، همچنانکه از متن کتاب هم بر می آید مهمترین وقاع تاریخی این داستانها در آذربایجان و در قسمت شرقی آنا طولی رخ داده منتها ریشه آنها تا آسیای میانه میرسد  و در آن از قهرمانی ها و ویرگی های قومی و قبیله ای مردم این سرزمین سخن رفته است.

این کتاب  بدان جهت حائز اهمیت است که بر اساس ادعاهای پان آریا ییها، ترکها در سده های اخیر وارد آذر بایجان شده اند ولی کتاب ده ده قورقود که قدمت مکتوبی آن به تقریبا هزار سال و قدمت شفافی داستانهای آن به هزاره های قبل از میلاد میرسد قدمت ترکان را در منطقه ثابت میکند. دده قورقود خود یک اوزان است که قو پوز در دست دارد و پس از پیروزی قهرمان داستان در مجلس حاضر می شود برایش سوی ( soy ‏)  می سر اید و بوی ( boy ‏) می خواند.

کتاب دده قورقود که از شاهکار های ادبی-فولکوریک جهانی است،از یک مقدمه و 12داستان تشکیل شده است.داستانها به نثر و نظم نوشته شده است و در خلال آنها آنوع مختلف آثار ادبی شفافی مانند بایاتی،نغمه،ضرب المثل و حتی مرثیه دیده میشود.

 

 

اثری حماسی است و هر کدام از داستانها درباره دلا وریها و ماجرا های دل انگیر یکی از قهرمانها ساخته شده است.معهذا هر 12 ‏داستان با یکدیگر نیز ارتباط دارند.در این داستانها جسارت و مردانگی و قهر مانیها و عادات و معیشت و عقاید تر کان اغوز شرح داده شده و وطن خواهی و مهمان دوستی و محبت مادر و فرزند و حرمت زنان و خصلتهای انسانی ستوده شده است.داستانها از متنهای منثور و منظوم تشکیل شده و نثر داستانها ساده و به زبان مردم است.اشعار داستانها در حدود دو هزار بیت است و سی در صد کتاب را تشکیل میدهد.این اشعار را اوزانها (شعرای خلق که امروز به انها عاشیق میگویند)سروده و همراه ساز آنها( قوپوز) با اهنگهای آذری خوانده میشود. و قسمت نثر و شعر داستانها به دنبال یکدیگر میایند.این داستانها مانند آئینه ای تمام نما فرهنگ عامیانه یا فولکلور این اقوام را در طول تاریخ نشان میدهد. مقدمه کتاب بعدا و به قلم گرد آورنده داستانها نوشته شده و نثر آن با متن داستانها متفاوت است.

‏ از نظر خصوصیات زبانی مربوط به زمانی است که هنوز ترکی آذر بایجانی از ترکی آنا طولی جدا نشده بود.یعنی،همانطور که در مقدمه کتاب ذکر شده به لهجه اغوز نوشته شده است(کتاب دده قورقود محلی السان طایفه اغوزان)معهذا بیشتر ویژگیهای ترکی آذری در مرحله تشکیل را در خود حفظ کرده است.اسامی جاهائیکه بعنوان محل وقوع حوادث و داستانها آمده (گنجه،بزدعه،قلعه البجنه،گویجه گولی یا دریاچه گویجه،درشام و دربند) مربوط به آذربایجان است ولی از شهر های شرقی آنا طولی (طرابزون،بایبورد و ماردین) هم بنام شهر های همسایه کافر یاد شده که میتواند درباره تاریخ وقوع حوادث نیز اطلاعات تقریبی بما بدهد.با این ترتیب این وقاع مربوط به زمانی است که هنوز این شهرها از طرف ترکان سلجوقی (اغوزها) فتح نشده و سکنه شان بدین اسلام درنیامده بودند،یعنی قرن 12 ‏میلادی و یاقبل از آن. به نظر پر وفسور و.و.بارتولد مستشرق معروف روسی که عمری را در تحقیق دده قورقود گذرانیده و همچنین پر وفسور م.ارگین استاد ادبیات ترکی دانشگاه استانبول ،حوادث اصلی داستانها در آذربایجان رخ داده است .

از این اثر دو نسخه خطی یکی در کتابخانه در سدن آلمان و دیگری در کتابخانه واتیکان موجود است.نخه واتیکان بعدا پیداشده و ناقص است.هردونسخه به حروف عربی نوشته شده است.کتاب دده قورقود به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ شده است.در ترکیه و جمهوری آذر بایجان هم عین کتاب و هم به حروف لاتین و سیریلیک به دفعات چاپ شده و مورد بررسی علمی دانشمندان اروپا یی (دیتس و فیشر) و روسی (بارتولد) و ترکیه(اورخان شائق،محرم ارگین) و آذر بایجان( حمید اراسلی،دمیرچی زاده،جمشیدوف)قرار گرفته است. ترجمه های انگلیسی و امریکا یی به نامهای بابا قورقود و حماسه دده قورقود چاپ شده است که ترجمه آنها به زبان فارسی برگردا نده شده است(بابا قورقود ،جفریل ویس،ترجمه فریبا عزب دفتری و محمد حریری اکبری،نشر ابن سینا،تبریز 1355 ‏) و (انار،حماسه دده قورقود ، ترجمه ابراهیم دارا بی ،نشر نوپا،تهران 1355).

 

دده قورقود به این کتاب به نام اوست و در همه داستانها حاضر بوده و در آخر هر داستان وارد صحنه میشود و داستان را با سخنان نغز و پند آمیز خود به پایان میرساند. یکی از اوزان ها و در عین حال ریشی سفید و دانا و مصلحت اندیشی قبیله اغوز است.دیتس ، دانشمند آلمانی ، ترجمه داستان تپه گوز (هیولای یک چشم)را به آلمانی منتشر ساخته و آن را با اودیسه هومر مقایسه کرده و نظر داده است که هومر در سرودن اودیسه از این داستان کهن که بعدها در بخشی از کتاب دده قورقود جای گرفته بهره جسته یا دست کم از مضمون آن باخبر بوده است.در داستانهای دده قورقود زنان منزلتی بالا و همطراز با مردان دارند .

‏دراین داستانها خانواده تک زوجی(مونوگام) است و یکی از راه و رسم انتخاب همسر هماورد بودن دختر و پسر در اسب سواری و تیر اندازی و شمشیر زنی و کشتی و جنگاوری است.از نظر دستوری دده قورقود در حدود 90 ‏درصد با زبان معاصر  ترکی آذری مطابقت مینماید.در ضمایر و قیود و حروف ربط در طول هشتصد سال سیر تکاملی ،بعضی تغییرات پدید آمده است،بعضیها متروک و بعضیها هم هنوز عینا بکار میرود.مثلا  (بن)   ‏به  (من)   ‏،  ( ‏قا نقو)   ‏به (هانگی ) ، (قا چان) به (هاچان) ، (اول و شول) به ) او)   (اغلب این واژه ها تا اواخی قرن 18 ‏نیز در آثار شعرا بکار میرفت.) )بیرله)  به (ایله) ، (کیبی) به (کیمی) و (آوه ت) تبدیل به بلی (عربی) شده است .

‏از نظر لغوی نیز کم وبیشی تفاوتها یی با زبان معاصر در آن دیده میشود.لغات خارجی هم بسیار کم دارد مثلا در تمام کتاب 350 ‏کلمه عربی و 136 ‏کلمه فارسی هست که اغلب اصطلاحهای مذهبی و جنگی است.کلمات ترکی یا عینا در زبان امروزی بکار میرود ،یا تغییراتی در آنها رخ داده، و یا اینکه بکلی متروک شده اند.در دده قورقود کلمات مترادف زیاد، و اغلب با هم بکار رفته است.در بعضی جاها کلمات مترادف هردو ترکی ولی مربوط به لهجه های مختلف است.مانند(ائت،قیل-بکن)  و)دئه،سؤیله،آییت،دگیل-بگو)  و )اسن،ساغ-سالم)  (قیزیل،آلتون-طلا) و ‏(گئتمک،وارماق-رفتن) ‏و  ‏(اگیت،آلپ،جلاسون،آره ن،اؤوره ن-قهرمان)   ‏و  (‏یاقشی،یاخشی،ائیو،یبک-خوب) و (توی،دوگون-عروسی)   ‏و نظایر اینها.در برخی موارد یکی از کلمات مترادف ترکی و دیگری عربی یا فارسی است که با هم بکار رفته اند مانند:آغیر و عزیز، یازی و یابان، اوچماق و بهشت، ایاق و صراحی ، ساواش و جنگ ، تانری و الله، و نظایر اینها. این قبیل کلمات نشان میدهد که اولا زبان دده قورقود زبان خالص قبیله اغوز نیست بلکه آمیخته ای از زبانهای قبایل اغوز و قبچاق و تر کان شرقی است،یعنی زبان ترکی آذری در مرحله تشکیل است و بکار بردن کلمات عربی و فارسی با کلمات مترادف ترکی نشانگر آن است که در این دوره کلمات عربی و فارسی تازه وارد زبان مردم شده و هنوز برای همه قابل فهم نبوده و لذا همراه با کلمات هم معنای ترکی بکار رفته است.این قبیل کلمات که بیشتر از راه نفوذ دولتی و مذهبی و عرفان و ادبیات وارد ترکی شده بعد از مدتها جای کلمات ترکی را گرفته و در دوره های بعدی مستقلا بکار رفته است

ده ی شصت...
ما را در سایت ده ی شصت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : age60 age60 بازدید : 452 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1391 ساعت: 2:08

 a

ده ی شصت...
ما را در سایت ده ی شصت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : age60 age60 بازدید : 225 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391 ساعت: 20:20

  

  

 

ده ی شصت...
ما را در سایت ده ی شصت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : age60 age60 بازدید : 244 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391 ساعت: 20:19

چه زیباست

که توتنها نیازمن باشی

و چه عاشقانه است

که تو تنها آرزویم باشی

و چه رؤیایی است

این « لحظه های ناب عاشقی »

و من همه زیبایی عاشقانه و رؤیایی را فقط با تو حس می کنم

برایم بمان نمیدانی چقدر تو را میخواهم

تنها آرزویم باش

ده ی شصت...
ما را در سایت ده ی شصت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : age60 age60 بازدید : 261 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391 ساعت: 20:19

با تو زندگی می کنم، به عشق تو زنده هستم، اگر تو نباشی دیگر نیستم
تویی که بودنت به من همه چیز می دهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو می رود…
عشق تو، حضور تو، به من نفس می دهد هوای بودنت
این اولین و آخرین بار است که دل بستم
نه به انتظار شکستم، نه منتظر کسی دیگر هستم
تو در قلبمی و تنها نیستی، تو مال منی و همه زندگی ام هستی…

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند می تپد ،
به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام…
به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،
به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام
و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با فقط با  تو

می میرم….
به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،
به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است
بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است
در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام
خسته نمی شود چشمهایم از این انتظار ، می مانم و می مانم از این خزان تا پایان بهار
تا تو بیایی و او را که به انتظارش نشستم را ببینم،
تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم
نمی توان از تو گذشت، به خدا نمی توان چشم بر روی چشمهایت بست ،
بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم….
نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمی مانم ، نمی گویم همیشه بمان ،
تا زمانی که هستی من نیز می مانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا می گذارم ،
نمی گویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی…
قلبی که تنها تپش هایش برای تو است،
زنده ماندن من به شرط تپش های این قلب نیست، به عشق بودن توست رضا

ده ی شصت...
ما را در سایت ده ی شصت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : age60 age60 بازدید : 226 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391 ساعت: 20:19

بنشین در کنارم ، دستهایت را بگذار در دستهایم ،نگاه کن به چشمهایم
نگاه کن
بیشتر نگاه کن ….
با تمام وجود دوستت دارم
با تمام وجود تو را میپرستم
من که تنها تو را دارم ، جز تو کسی را نمیخواهم
دلت هوای آغوشم کرده ؟ بیا که من خیلی وقت است دلم به هوای دیدنت بهانه آغوشت را کرده!
احساس پر از عشق ، همین است آرامش ، همان آرامشی که از تو میخواستم ، همان رویایی که همیشه آرزو میکردم
با تمام وجود حس میکنم تو فقط مال منی
این سکوت است که آمده تا تنها صدای تپشهای قلب هم را بشنویم، تا آرامتر شویم…
امروز روز من و تو است مثل روزهای دیگر که روز ماست
روزهای با هم بودن مقدس است ، هر روز ما روز عشق است!
روز به هم رسیدن ،روزی که با تمام وجود خوشبختی را حس کردم ،و شب و روز شکر میکردم او را که تو را به من داد
تو را دارم ، برای همیشه ای همنفسی که با تو نفس میکشم جان میگیریم و عاشقانه زندگی میکنم
عاشق زندگی ام ،چون زندگی من تویی عاشقم ، عاشق عشقم چون عشق من تویی
عاشق باران زیرا در زیر باران یا با تو هستم یا به یاد تو
عاشق غروبم چون آتش عشقت را در دلم شعله ور میکند ،آرزوهایم را زیباتر میکند
عاشق همه روزها ، ساعتها و لحظه های زندگیم چون تو را دارم عزیزم
عزیزمی ، عشقمی ،هستی منی ، الهی من فدای خنده هایت ، اشکهایت ، نگاه مهربانت ، حرفهایت شوم
بیا در آغوشم ، هیچگاه از کنار من نرو ،هیچگاه دستهایت را جدا نکن از دستهایم ، همیشه بمان تا من نیز زندگی کنم به عشق بودنت !
به عشق بودنت سالیان سال زندگی کردن را دوست دارم ، دلم نمیخواهد هیچگاه بمیرم ، عاشق تو بودن را دوست دارم

بیشتر نگاهم کن ، که نگاهت مرا دیوانه میکند ، بگذار من دیوانه ، دیوانه شوم ، از اینکه با توام همان مجنون قصه ها شوم بیشتر نگاهم کن… همیشه در کنارم بمان

می بوسمت آرام جانم

ده ی شصت...
ما را در سایت ده ی شصت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : age60 age60 بازدید : 235 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391 ساعت: 20:19

     آخ که چه لذتی داره اونی که با همه وجودت دوستش داری یهو صدات کنه : عشقم ؟؟؟

بگی : جون دلم

بعد بپره بغلت و در گوشت یواش بگه : عاااااااااااااااااااشقتم                                                               

ده ی شصت...
ما را در سایت ده ی شصت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : age60 age60 بازدید : 266 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391 ساعت: 20:19

 فرقی ندارد چه ساعت از شبانه روز باشد

 صدایت را که می شنوم

 خورشید در دلم طلوع می کند

ده ی شصت...
ما را در سایت ده ی شصت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : age60 age60 بازدید : 243 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391 ساعت: 20:19

حلقه دستانت را که بر کمرم می زنی

 زیباترین اسارت زندگی من است

ده ی شصت...
ما را در سایت ده ی شصت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : age60 age60 بازدید : 212 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391 ساعت: 20:19

دست من اگر بود

نامت را میگذاشتم

جزو مخدرها

چون بدجور

معتادت شده ام

ده ی شصت...
ما را در سایت ده ی شصت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : age60 age60 بازدید : 212 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391 ساعت: 20:19